شبکه چهار - 27 فروردین 1400

ایدئولوژی "سینمایی" و تجاوز به "افکارعمومی" (۲) ("هنرانقلابی"؛ ایمان، خودآگاهی، پیچیدگی)

بمناسبت روز "هنر انقلاب اسلامی "_ شهادت مرتضی آوینی، راوی فتوحات معنوی دهه ۶۰ _ جمع هنرمندان جوان _ ۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

پس نه ساده‌لوح باشید و نه بترسید. روشنفکران و اندیشمندان و تئورسین‌ها و نظریه‌پردازان در این باب این را گفتند. گفتند که گفتند غلط کردند که گفتند، بیخود گفتند. حالا او هم گفته ما هم یکی می‌گوییم، یک وقت دیدی حرف ما شد. نظریه‌پردازان در این باب... آقا 200 تا نظریه‌پرداز این‌ها را گفتند شما چه می‌گویید؟ حالا ما هم می‌گوییم دویست و یکمیش! حالا دیدی همین یکی همه آن‌ها را کنار زد. خب این کار شد. وقتی که امام(ره) به صحنه آمد همه مسخره‌اش کردند. روشنفکران مسخره‌اش کردند، سیاسیون مسخره‌اش کردند، هنرمندان مسخره کردند، خیلی از آخوندها مسخره‌اش کردند، گفتند آقا چه می‌گویی عقلت سر جایش هست که می‌گویی شاه باید برود؟ به دکتر مراجعه کن! یعنی واقعاً حرف‌شان این بود. ته دل‌شان این بود. بعد امام(ره) آمد گفت حالا می‌رویم جلو تا بعد ببینیم چه کسانی باید به دکتر مراجعه کنند! چون وعده خدا را باور کرد. امام(ره) در وصیت‌نامه‌شان می‌گوید به خداوند اعتماد کنید خدا دروغ نمی‌گوید. این آن شارژ روحی است که شما باید داشته باشید. من نمی‌گویم که بگویید حالا که این‌جور است دیگر اصلاً علم و درس و تئوری را همه را کنار بینداز! کتاب سینمایی و تکنیک را همه را ولش کن، ما دیگر آمدیم! نه؛ باید بخوانید، دقیق، مطالعه داشته باشید، باید هزارتا فیلم ببینید، ببینید این‌ها از چه تکنیک‌هایی استفاده می‌کنند، چطوری عمل می‌کنند، منتها وسط‌هایش اگر نرم‌افزار نداشته باشید کم‌کم خرس را با پوست خرس اشتباه می‌گیرید! تو را می‌برندت خیال می‌کنی بردی! مثل آن طرف که بعد از 10- 20 روز توی جبهه توی بیسیم پیدا شد، به او گفتند کجایی؟ گفت اسیر گرفتم. گفتند خب بردار بیارش، گفت نمی‌آید! گفتند خب خودت بیا، گفت نمی‌گذارند من بیایم! بعضی‌ها که توخالی هستند می‌روند بقیه را درست کنند! مثل یکی از دوستان ما بود 15 سال- 20 سال پیش گفت آقا من می‌خواهم بروم دانشگاه علوم انسانی را درست کنم حالا می‌بینی! گفتم خب اول یک کم درس هم بخوان بعد برو درست کن شما همین درس طلبه‌گی‌ات را درست نمی‌خوانی، فلسفه، فقه، عرفان، کلام، قرآن، حدیث، تاریخ، 10- 20 سال کار کن بعد برو دست کن بعد رفت که درست کند درستش کردند! عمامه‌اش سرش بود آمد برای پایان‌نامه دکتری‌اش با من مشورت کند گفت آقا پایان‌نامه این است استاد راهنما هم این است گفتم ببین آن استاد راهنما با این عنوانی که به تو داده تهش می‌دانم چه درمی‌آید؟ او از تو می‌خواهد سکولاریزم را اثبات کنی منتهی با عمامه! گفت نه آقا فلان، نه من چیز می‌کنم. بعد از یک مدتی آمد گفت آقا می‌شود در جمهوری اسلامی تقیه کرد؟ گفتم بله تا الآن این همه تقیه کردیم بقیه‌اش را هم می‌کنیم! گفتم خب برای چی؟ گفت یک استاد ما پایان‌نامه دکتری من را حاضر نیست امضاء کند اگر آنچه که او دلش می‌خواهد من در پایان‌نامه‌ام اثبات نکنم. گفتم عیبی ندارد تقیه کن. در نظام بچه‌های ما فقط باید بچه‌های ما کشته شوند تا نظام بماند بعد موقع نتیجه‌برداری آن‌ها باید بخورند ما باید تقیه کنیم. گفتم عیبی ندارد تقیه کن به شرط این که تقیه باشد چیز دیگری نباشد به شرطی این که تقیه کنی یعنی تو این حرف‌ها را بگویی برای این که می‌خواهی کلاه استادت را برداری و مدرکت را بگیری به تو بگویند آقای دکتر. یک جوری نباشد که کلاه خودت را برداری عمامه‌ات را برداری؟ متأسفانه همین‌جوری شد! حالا چون همه او را می‌شناسند اسم ایشان را نمی‌شناسند همه آن‌هایی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی کار می‌کنند مطلب این طرف و آن طرف می‌نویسد یک وقت به او گفتم تو قرار بود که تقیه کنی تو که داری همان‌ها را می‌گویی! یک انسان توخالی که می‌خواست برود علوم انسانی را درست کند. در سینما هم همین‌طور است مواظب باشید اول خودتان را درست کنید بعد بروید سینما را درست کنید و الا سینما درست‌تان می‌کند. من ذات سینما را قبول ندارم آن‌هایی که جو غالب در سینما دست‌شان است آن پوزیشن حاکم. آن تفکر حاکم. یکی از مشکلات ما این است که بعضی‌ها عَرَضیات سینما را با ذات سینما اشتباه می‌گیرند به اسم ذاتیات که ببینید ذات سینما این‌طوری است هرکس برود خراب می‌شود حتی دین را هم بخواهیم بگوییم آخرش به بی‌دینی آلوده می‌شویم! نه آقا، این کار مثل سیاست است. راجع به سیاست مگر نمی‌گفتند که سیاست پدرسوختگی است؟ خب پدرسوختگی هم هست منتها نه ذات سیاست. برای آدمی که ظرفیت پدرسوختگی دارد سیاست پدرسوختگی است برای کسی که قدرت روحی اعتقادی قوی‌ای دارد سیاست معبد است. اقتصادش هم همین است. آقا بازار مذبله شیطان است. بله، ولی در عین حال بازار مشجع اولیاءالله هم هست. سینما هم به شما بگویم مثل بازار، سیاست، اقتصاد، خانواده است. روش درست عمل کردن سخت است همه جا سخت است. گناه را پای سینما و اقتصاد و سیاست و بازار نینداز، مشکل خودت هستی، مشکل نحوه مدیریت است، نحوه تعلیم و تربیت است، آموزش و پرورش است، فضاسازی است و شخص خودت و نظام، سیستم. ذات بازار این‌طوری نیست. یکی آمد به دنیا فحش می‌داد پیامبر(ص) فرمود: «لاتسبُ الدنیا» برای چه به دنیا فحش می‌دهی؟ حق نداری به دنیا فحش بدهی. دیدید وقتی که ما اوضاع به نفع ماست ما هیچی نمی‌گوییم می‌گوییم ما آدم‌های خوبی هستیم مورد عنایت همه هستیم بعد یک مشکلاتی پیش می‌آید بعد می‌گوید تف بر این دنیا! خب تف به خودت چرا تف بر دنیا؟ دنیا چیه؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودند این دنیا – حالا شما راجع به سینما، اقتصاد، سیاست، ازدواج، همه چیز همین را بگویید – یک نردبام است می‌توانی از آن بالا بروی می‌توانی از آن پایین بیایی و سقوط کنی! البته بالا رفتن سخت است و پایین آمدن آسان است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند همین دنیایی که شما به آن فحش می‌دهید اولیاء الهی در همین دنیا و در همین بستر به خداوند رسیدند و رشد کردند. در همین دنیا، در همین بازار، در همین سیاست، در همین جبهه، حالا به شما می‌گویم در همین سینما و هنر. عرصه هنر و سینما می‌تواند معبد باشد می‌تواند بتخانه باشد. عبادت سخت‌تر از بت‌پرستی است از نردبام بالا رفتن هزینه می‌خواهد پایین آمدن هزینه می‌خواهد. خودت را ول کن می‌روی پایین ولی برای بالا رفتن باید هزینه گذاشت. عرض کردم من به لحاظ تئوریک سیاه و سفید می‌بینم ولی به لحاظ روش خاکستری می‌بینم چون خاکستری عمل می‌شود. چون هیچ فیلمی را جلوی من بگذار محال است به شما بگویم این فیلم کلاً بد است یا کلاً خوب است. چون اصلاً چنین چیزی واقعیت ندارد. شیطان که مظهر دعوت به شرّ است. تازه خود شیطان هم شرّ نیست دقت بفرمایید شیطان‌شناسی اسلام با بقیه شیطان‌شناسی فرق می‌کند قرآن نمی‌گوید وجود شیطان شرّ است می‌گوید شیطان دعوت به شرّ می‌کند. وجود شیطان هم خیر است. چون خداوند اذن به شرّ نمی‌دهد وجود شیطان خیر است دعوت به شرّ او مقدمه‌ای برای رشد ماست و مخالفت با او رشد است پس خیر است. اگر شیطان و وسوسه نبود امکان گناه نبود یعنی دوراهی انتخاب نبود و اگر دوراهی نباشد اصلاً تقوا معنا ندارد و اگر تقوا نباشد رشد معنی ندارد پس ما حتی آن‌هایی که بهشت می‌روند به یک معنا مدیون وجود شیطان هستند منتها مخالفت با او. پس وقتی که نگاه اسلام به اصل شیطان این است دیگر به سینما و سیاست روشن است منتها در هر کاری درست عمل کردن سخت است. اول تعریف صحیح.

هنر دینی؛ سینمای دینی چیست؟ چرا لقمه را از پشت سر می‌خوری، تعریف کن دین چیست؟ دین عبارت است از: 1) گزاره‌های اعتقادی، نوع جهان‌بینی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، تعریف مرگ، زندگی، این گزاره‌های هست و نیست. عقاید. 2) اخلاقیات. حرص و حسد و تکبّر و کینه ضد ارزش هستند، گذشت و محبت و خدمت ارزش هستند. این هم دو عرصه اخلاق. 3) ارزش‌های رفتارهای فردی و اجتماعی. خب اگر اسلام عبارت است از سه عرصه که سه ساحت انسان هستند و هر سه تا در واقع در باطن یکی هستند خوب حالا سینمای دینی، آخر دین را هم یک جوری تعریف می‌کنند که شامل بودیزم و اسلام و مسیحیت و داعش و روشنفکرهای لائیک و چپ‌زده و راست و لیبرال مذهبی، همه این‌ها دین می‌شود. قرآن خودش می‌گوید: «لکم دینکم ولی دین» یعنی ما دین مشترکی نداریم. بعضی‌ها می‌گویند آقا دینی باشد دین، دین است دیگر، همه یک جبهه است! نخیر؛ «لکم دینکم ولی دینی» من سینمای دینی را قبول ندارم من سینمای اسلامی را قبول دارم چون دینی که می‌گویید شما در بتخانه هم که می‌روید تجربه معنوی دینی دارید این‌ها نه. سینمای اسلامی. اسلام عبارت است از این سه ضلع. سه ضلع انسان. عقاید، اخلاق، اعمال و رفتار. سینما یا انیمیشن یا هر هنری یا هر امر سیاسی، اقتصادی، جنسی و غیر جنسی، هر چیزی که در جهت اسلامی‌تر شدن عقاید یا اخلاق یا رفتار فرد و جامعه مؤثر باشد آن سینما به همان اندازه سینمای اسلامی است. هر چه در جهت غفلت باشد غیر اسلامی‌تر، در جهت تذکر باشد اسلامی است. این هم که در جهت تفریح و سرگرمی ذاتاً غفلت است این هم ما نداریم. چون بعضی‌ها می‌گویند هنر و سینما ذاتاً غفلت است، دین، ذاتاً تذکر است پس سینمای دینی تناقض است! خب در سیاست هم همین را می‌گفتند. می‌گفتند سیاست جنگ قدرت است، تکالب است، اقتصاد هم جنگ ثروت و تکاثر است. آن تکالب است این هم تکاثر است پس سیاست اسلامی چیست؟ یعنی تکالب اسلامی؟ تکالب یعنی جنگ سگ‌ها و گرگ‌ها بر سر قدرت. تکاثر اسلامی ما داریم؟ حرص است. نخیر آقا، بازار اسلامی، سیاست اسلامی، حکومت اسلامی، سینمای اسلامی، یعنی وارد همه این عرصه‌ها می‌شوی حتی تفریح و سرگرمی تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی می‌شود نه این که تفریح و سرگرمی کلاً غفلت و غیر اسلامی است. طنز اسلامی و غیر اسلامی داریم تراژدی اسلامی و غیر اسلامی داریم. آن که در مسیر کمک به این ارزش‌هاست اسلامی است و آن که نیست غیر اسلامی است. حالا خود جبهه مقابل، اتفاقاً سخت‌افزار را کاملاً کنترل می‌کند، مثل ما نیست این‌طرفی‌ها معمولاً لارج‌ترند من در بعضی از کشورها رفتم، کشورهایی کمی به لحاظ مادی و فکری عقب‌افتاده‌ترند جوان‌ها و دانشگاهی‌هایشان روشنفکرنماترند. جدی این را تجربه کردم چون عقده دارد تحقیر شده، مثلاً من یادم می‌آید یک بحثی را در مالزی در یک دانشگاهی کردم، دیدم خیلی استقبال شد. بعد رفتم توی کابل توی یک دانشگاهی همین بحث را گفتم دیدم بچه‌های بسیار خوب، اولاً به شما بگویم من کمتر جایی دیدم مثل بچه‌های افغانستان بااستعداد و باهوش باشند. هوش و استعداد فوق‌العاده است متأسفانه این‌ها 20 سال است نه حکومت دارند نه مربی دارند یادتان باشد یک زمانی من نیستم شماها هستید اگر در افغانستان این‌ها درست مدیریت فکری بشوند نزدیک ما، همزبان ما، جزو ملت ما، اگر درست بشود بچه‌های هوشیار و بااستعدادی که این‌جا هست یک تحول عظیمی در منطقه اتفاق می‌افتد فوق‌العاده بچه‌های بااستعداد و علاقمندند. منتها چون 200 سال است تحقیر شدند احساس عقب‌ماندگی می‌کنند خیلی برای من جالب بود بحثی که شبیه این در کانادا شده، در کجا شده همه استقبال کردند، دیدم این‌ها از همه بیشتر می‌گویند آقا این حرف‌های سطحی چیه این‌جا می‌زنید؟ یک کم روشنفکرتر! خیلی برایم جالب بود. گفتم خب من هنوز به اندازه شما روشنفکر نشدم انشاءالله کم‌کم! به من مهلت بده. بعد به خودم به لحاظ روانشناختی گفتم چرا این مسئله این‌طوری است. دیدم دقیقاً همین است. این از بس تحقیر شده، می‌خواهد وانمود کنند که ما خیلی جلوتریم! ما در ایران شبیه این قضیه را داریم. مثلاً کسی که از یک خانواده امّل بیرون آمده اداهای روشنفکری و قرتی‌بازی‌هایش شبیه کسی است که در یک خانواده غیر مذهبی تربیت شده است. این خیلی جالب است. ادا و اصول‌های این، ده برابر اوست. برای این که او طبیعی‌اش همین‌طور بوده و این غیر طبیعی می‌خواهد آن‌طوری باشد. خود غرب در حوزه سخت‌افزار و رسانه و سینما کاملاً کنترل شده عمل می‌کنند. سانسور در رسانه و شبکه‌های اجتماعی ندارند. چند وقت پیش داشتم می‌خواندم که وایبر چون مجانی است خیلی هم چیز خوبی است به درد همه هم می‌خورد خیلی از خانواده‌ها از طریق همین شبکه‌ها دارند خیلی قشنگ با همدیگر تماس می‌گیرند، عکس می‌فرستد که امروز غذا چه درست کردیم، شما چه درست کردید؟ همان کارهایی که سابقاً در مهمانی‌های خاله‌زنکی می‌گفتیم حالا این‌ها را با وایبر می‌گوییم. البته همه جای دنیا هم همین‌طور است عیبی هم ندارد. بعد دیدم که می‌گوید مرکز وایبر در اسرائیل است. مرکز رسمی آن در قبرس است و مؤسس و کسانی که دارند آن را مدیریت می‌کنند افسرهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اسرائیل هستند. یک خبر دیگر چند وقت پیش دیدم – من نمی‌خواهم بگویم چون آن‌ها درست کردند استفاده نشود نه، من اصلاً نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها بشوم – بعد خودش می‌گوید این وایبر در اغلب کشورهای خود غربی‌ها کاملاً سانسور و کنترل شده است و در بعضی از کشورها مثل ایران کاملاً باز است. مثل همین قضیه‌ای که آن بنده خدا به من می‌گفت آقا این‌قدر عقب‌مانده نباشید یک کم روشنفکرتر حرف بزن! حالا در قضایا این‌طوری است و این که در سخت‌افزار کاملاً دقیق و پیچیده عمل می‌کنند. کنترل شده، سانسور، کاملاً مدیریت می‌کنند. و در نرم‌افزار هم مدام تولید می‌کنند قارچ‌گونه، ضعیف، قوی، متوسط، در سطوح و مخاطبان مختلف. یعنی همان حرف را هم به روش مبتذل می‌گوید، هم به روش آکادمیک می‌گوید هم به روش معمولی و سرگرمی می‌گوید و هم بدون سرگرمی به شکل انتزاعی می‌گوید. می‌گوید این ماده هرکس هر طور می‌تواند آن را گسترش بدهد یک رقابت اقتصادی تجاری هم که این وسط ضمیمه بشود با سخت‌افزار تو کار او پیش می‌رود. شما الآن شروع کن هزارتا کارگردان تربیت کن که فقط تکنیک بفهمند خب این‌ها فقط در خدمت چه کسی هستند؟ در خدمت انتقال کدام مفاهیم هستند؟ از آن طرف مفاهیم را داشته باش ولی بلد نباش با دیگران چطوری حرف بزنیم؟ بهترین حرف‌ها را می‌زنیم مخاطب بالا می‌آورد! می‌گوید آقا می‌شود خفه شوی؟ می‌شود دیگر فیلم نسازی؟ در حالی که بهترین و درست‌ترین حرف‌ها را داری می‌زنی ولی نمی‌خواهد گوش کند و نمی‌خواهد ببیند. این تأکید بر هر دو بُعد مسئله است دارند روی این قضیه کار می‌کنند پیشرفت فرهنگی به مفهوم تیراژ بالا، توناژ بالا، حجم انبوه، کار سخت‌افزاری نیست غرب هم این‌طوری خودش به قضیه نگاه نکرده، وقتی می‌بیند یک جایی نه حرفی برای گفتن و نرم‌افزار دارد آن سخت‌افزارش را سریع جهانی می‌کند. هرجا ببیند دارد به ضررش تمام می‌شود مطمئن باشید جلوی آن را می‌گیرد. چون آن‌ها چرتکه می‌اندازند و محاسبه می‌کنند مثل ما نیستند که همین‌جوری برو. محاسبه می‌کند. این کار به لحاظ اقتصادی، سیاسی، چه درآمدی دارد؟ چه ضرری دارد؟ محاسبه می‌کند ما محاسبه نمی‌کنیم. مثلاً یک وقتی اول انقلاب گفتند آقا رشد تحصیلات! بعد گذاشتند روی گاز، ساختمان بساز، چه رشته‌هایی؟ همه رشته‌ها. همین‌طوری رفتند، حالا می‌گویند که 10 هزار پزشک بیکار داریم و 2 میلیون فارغ‌التحصیل علوم انسانی که نه کاری بلدند نه حرفی بلدند، شغلی هم ندارند! تولید انبوه فارغ‌التحصیل کردیم وقتی که چرتکه نمی‌اندازیم که ما برای کی؟ کجا؟ اصلاً کشور به چی احتیاج دارد؟ چقدر؟ چندتا؟ کو شغل آن؟ کو نیاز آن؟ کو امکان بکارگیری آن؟ خب محاسبه کن. مثل این که یک کسی بگوید آقا ازاین‌ها کم داریم، بگوید خب جبران کنی، حالا چیزی که همیشه به آن نیاز است حالا چیزی که کمتر نیاز است یک مرتبه جمعیت شروع کند یک جایی مثلاً 10 هزار است این شروع کند 2 میلیون بسازد و بگوید ما ساختیم! وظیفه ما کار علمی است و تولید فارغ‌التحصیل بود. چه کسی گفته وظیفه تو آن بود؟ وظیفه تو این است که اول عاقل باشی، عقلت را بکار بیندازی بگویی این جامعه این است، این خلأهاست، این نیازهاست، این امکانات شغلی است، این به لحاظ محتوایی، این به لحاظ اقتصاد، حالا بیا برنامه بریز من در چه رشته‌ای چقدر فارغ‌التحصیل می‌خواهم چرا؟ بعد کو شغل آن؟ بعد نتیجه‌اش چیست؟ آن روز سوار تاکسی شدیم ما را شناخت گفت خاک بر سر شماها توی شورای عالی انقلاب فرهنگی دارید چه کار می‌کنید؟ – البته این‌طوری نگفت من دارم آن را شور می‌کنم ولی منظورش همین بود – گفتم برای چی؟ گفت دوتا لیسانس دارم، یک لیسانس در علوم انسانی، یکی هم علوم سیاسی، یکی هم در روانشناسی دارم و دارم مسافرکشی می‌کنم. گفتم هم خودت نادانی هم آن‌هایی که برای شماها برنامه ریختند جفت‌مان، و جفت‌تان نادانید چون من نقشی نداشتم و ندارم. آن نادانی که فکر نمی‌کند که داری چه کار می‌کنی؟ طرف توی روستا پدرش بیچاره دارد کشاورزی می‌کند با بدبختی پول دانشگاه این را در دانشگاه آزاد یا دانشگاه‌های دیگر دارد می‌دهد، پا شو از روستا دختر جوانش، پسرش بفرستد این‌جا، 5 سال، 4 سال، 6 سال خرجش را می‌دهد ازدواجش تأخیر می‌افتد و... تازه آخر آخرش که برمی‌گردد دیگر در روستای خودش نمی‌تواند با کسی ازدواج کند چون دیگر این خانم یا این آقا شدند فوق لیسانس فلان دانشگاه که نمی‌آید یک همسر که بچگی با هم فوتبال بازی می‌کردند با او ازدواج کند چه دختر و چه پسرش. آن‌جا هم که نمی‌تواند، می‌گویند بچه کجایی؟ می‌گوید من بچه روستای فلان جا هستم، یک بحران هویتی این وسط پیدا می‌کند که نمی‌داند الآن برای کدام طبقه است! برای کدام جامعه است! بعد نگاه می‌کند می‌بیند مدرک را دستش گرفته شغل نیست، بعد به لحاظ محتوایی می‌خواهد خودش را راضی کند که این حرف‌هایی که گفتیم خیلی حساب و دقیق است می‌بیند دارند می‌گویند این‌ها هم اشکال دارد بعد می‌بیند همان‌ها را هم درست نمی‌داند فقط حفظ کرده و نمره گرفته. یک سؤال بکند که در کاغذ و کتابش نیست بلد نیست جواب بدهد در حالی که نمی‌توانی این سؤال را جواب بدهی الا این که آن را بدانی. خب در عرصه سینما همین‌طور است در همه عرصه‌ها همین‌طور است ما طرفی مواجه هستیم که هوشیار است و از ما زودتر به تمدن‌سازی شروع کردند در عرصه سینما و تمدن از ما قوی‌تر و مجرّب‌ترند. او وقتی می‌خواهد دلار هزینه کند اول محاسبه می‌کند که چه چیزی از توی آن درمی‌آید. یکی از خوبی‌های دنیای سرمایه‌داری همین است. سرمایه‌داری که مفاسدی دارد اما یک منافعی دارد یکی از منافع آن که اتفاقاً در روایات ما خیلی روی آن تأکید کردند و اسم آن را عقل معیشت می‌گذارند، تدبیر معیشت، عقل معاش، عقل زندگی که این کاملاً یک نکته مثبتی است. او نگاه می‌کند که من برای چه می‌خواهم سرمایه‌گذاری کنم و چه چیزی از توی آن درمی‌آید؟ تهش برای من چه دارد؟ خب این عقل است. مگر عقل ابزاری چیز بدی است؟ اکتفا به عقل ابزاری بد است، نه اصل عقل ابزاری. عقل ابزاری که همان عقل معاش است. عقل ابزاری منهای عقل معاد، حذف عقل معاد بد است نه داشتن عقل معاش. ما باید در همین عرصه ببینیم ورودی و خروجی چه خواهد بود و نتیجه چه می‌شود و الا ظاهرسازی می‌شود محتوا نخواهد بود. شما وارد عرصه مهمی شدید که این عرصه و این صحنه مین‌گذاری شده که دشمن دارد از فیلم و موسیقی و همه ابزار دارد استفاده می‌کند این طرف هم باید تواند هم در محتوا و هم در تکنیک رشد بکند و عرض کردم نهادهای رسمی با شما معمولاً نیستند. جمع‌بندی کنم، ولی حضرت عباسی آن چیزهایی که می‌خواستم بگویم هیچ کدام از این‌هایی نبود که گفتم! به جان خودم این یادداشت‌هایم را آورده بودم یک چیز دیگری بگویم. جمع بندی کنم. دیگران دارند تصمیم می‌گیرند که نسل بعد حتی نسل موجود به چه چیزهایی بیندیشد و به چه چیزهایی نیدیشد چگونه بیندیشد، به آنچه که می‌اندیشد چگونه بیندیشد این کاری است که شماها باید بکنید از تکنیک‌های آن‌ها استفاده کنید تکنیک‌های جدیدی هم ابداع کنید. ولی سر این الاغ را برگردانید این الاغ دارد به سمت دیگری می‌روید سر این را برگردانید وگرنه الاغ مشکلی ندارد، مشکل تقصیر ذات سینما نیست، این سر خر را برگردان مقصد را تغییر بده بعد می‌بینی این الاغ چقدر به دردت می‌خورد. آن‌ها دارند تصمیم می‌گیرند که سؤالات اصلی کدام‌ها باشد؟ کدام حساسیت‌ها برجسته شود و کدام‌ها نشود؟ او تصمیم میگیرد و به ما و بچه‌های ما آموزش می‌دهد که چه چیزهایی مهم نیست و چه چیزهایی مهم است؟ کمپانی سینما و انیمیشن دارد جای – یعنی نه این که دارد – عملاً دارد جای معلم و واعظ و قانون و فلسفه و اخلاق و مدیر مدرسه و آموزش و پرورش را می‌گیرد و به آن‌ها هم جهت می‌دهد. این یک چیز عادی‌ای نیست جلویش هم نمی‌شود ایستاد یا بگوییم جلوی آن را حتما باید گرفت. امروز هرکس را می‌بینید یک موبایل دستش هست فکر می‌کنم تا ده سال دیگر دیگر استثناء پیدا نشود. الآن هم در مهمانی، در فامیل، دوستان، در جلسه‌ای دور هم می‌نشینید می‌بینید که نصف حضّار اصلاً نیستند یعنی نشسته یک موبایل دستش هست دارد آن‌جا شنا می‌کند شیرجه می‌رود برمی‌گردد می‌پرد. اصلاً توی جلسه نیست باید با مشت بزنی که آقا این‌جا باش! خب این یعنی چه؟ این یعنی این که یک جای دیگری دارد تصمیم می‌گیرند که شما در چه لحظه‌ای به چه چیزهایی فکر کن و یا فکر نکن! در فیلم‌ها می‌بینید مثلاً می‌گویند یک دستگاهی تعبیه کردند توی مغز یک کسی که به آن فرمان می‌دهند حالا این واقعی‌اش الآن شده، یعنی این فیلم و موبایل عملاً همان است منتها این هنوز در بدنت نیست دستت می‌گیری خودت خرجش را می‌دهی و خودت هم می‌بری ولی دارد به تو دقیقاً فرمان می‌دهد. من هم نمی‌گویم هرچه می‌گوید بد است، حرف‌های خوب، بد، هرچه می‌گوید با هم مخلوط است. طبیعی‌اشهم این است. تغییر بد، نتیجه‌اش را یک مرتبه می‌بینید که آمار طلاق بالا و پایین می‌رود نمی‌فهمی برای چیست؟ البته این‌ها به قوانین اجتماعی، من عقیده دارم به این مسائل فرهنگی، ازدواج، طلاق، اعتیاد، خشونت خیلی چیزها دخالت دارد. آن قانونی که در شهرداری در مالیات، تأثیر دارد آن کسی که در ادارات دولتی، 4تا بچه جوان می‌آیند مهندس یا کارگری می‌خواهد یک کار تولیدی بکنند آن‌ها را زمین می‌زند و نابودشان می‌کند او خیال می‌کند فقط این را، حالا به هر دلیلی، بعضی‌ها را عمدی و بعضی‌ها را غیر عمدی. نمی‌فهمد که وقتی ده تا تولید کننده زمین خوردند این در آمار اعتیاد و طلاق تأثیردارد این را نمی‌فهمد. خودش می‌بیند وقتی توی فامیلش ده تا طلاق و اعتیاد شد می‌گوید وای وای! چه اتفاقی افتاد خدا لعنت کند آن‌هایی که دارند این کارها را می‌کنند. بابا یکی‌اش خودت هستی. من نمی‌خواهم بگویم فقط فیلم و سینما، مرد صبح تا شب بیکار نشستند فیلم و سریال‌های خارجی و داخلی می‌بینند بعد می‌گوید عجب این‌طوری باید زندگی کنم؟ خیلی خب از فردا. نه این را نمی‌گوید این را نمی‌گوییم ولی بطور ناخودآگاه و نیمه آگاهانه در سبک زندگی اثر می‌گذارد. بعد این که چه چیزهایی مشکل‌اند و چه چیزهایی مشکل نیستند؟ برای ما مشکل دیگر نباشند راحت رد می‌شویم بعد برای مشکلات چه راه حلی داشته باشیم؟ کدام اعتقادات درونی بشوند؟ احساسات چطور بروز کند؟ چه احساساتی را در خودت بمیران، چه احساساتی را رشد بده و به آن مجال بده؟ خب همه این‌ها غیر مستقیم از توی همین فیلم‌ها و کارتن‌ها و بحث‌ها دارد بیرون می‌آید یعنی نرم‌افزار وقتی تغییر کرد ملاک و زاویه نگاه عوض می‌شود. شکل دادن به شخصیت و افکار و عادات، غیر از این که پول‌ساز است چون با لذت تو‌أم است مشتری خودش می‌آید و کم‌کم معتاد می‌شود. الآن ما، من خودم نسبت به فیلم و تلویزیون، یعنی به من بگویند که دو ماه باید جایی بروی که اصلاً هیچ تلویزیون، رسانه، اینترنت نیست می‌گویم مگر می‌شود! خب کم‌کم اعتیادهای واقعی بوجود می‌آید از اعتیاد به مواد مخدر جدی‌تر. و راه حلش هم این نیست که دست همه را باید کوتاه کرد نه می‌توانی نه می‌شود. البته خود غرب همه را کنترل می‌کند ما این‌جا از آن‌ها روشنفکرتریم! حتی سرگرمی، این نکته هم خیلی مهم است که سرگرمی و هنر ماهیت صددرصد ایدئولوژیک و رنگ ایدئولوژیک دارد آنچه که تولید می‌شود که ما مصرف می‌کنیم. ذهن ما مدیریت می‌شود. زبان ما مدیریت می‌شود. طرز حرف زدن ماها با هم کم‌کم تغییر می‌کند. طرز حرف زدن زن و شوهر یا بچه با والدین تحت تأثیر این‌ها تغییر می‌کند یا اصلاً تغییر کرده! یعنی چه؟ یعنی ذهن و زبان دارد مدیریت می‌شود. چرا شماها با مفاهیم الهی و اسلامی مدیریت نکنید؟ چرا آن‌ها مدیریت کنند؟ اگر با این ذهن و زبان هنرمندانه بروید من مطمئن هستم مخاطب در سطح جهان حتی در قلب غرب مخاطبان بسیاری برای این‌ها وجود دارند چون مردم آن‌جا که با مردم جاهای دیگر بیچاره‌ها فرقی نمی‌کنند. اتفاقاً در شرق و غرب جاهای مختلف آدم برود با مردم عادی روبرو شود می‌بینید که مردم‌شان بسیار مفاهیم ارزشی و اخلاقی را دوست دارند. آمریکا همین بحث، آن روز با دوستان بحث بود می‌گفتند هنوز توی کتاب‌های زیست‌شناسی و زمین‌شناسی ما وقتی می‌خواهند دوره‌ها و ادوار تحول را آموزش بدهند نمی‌توانند از داروینیزم تفکیک کنند. اولش می‌گویند بسم‌الله الرحمن الرحیم بعد آخرش هم می‌گویند فلان، بعد وسطش این‌ها را می‌گویند این‌جا کسی هم جرأت هم ندارد بگوید. ما این‌جا دو بار گفتیم آقا این‌ها را تفکیک کنید این تحولات را تفسیر کرد و حتی داروینیزم هم یک بخش‌هایی‌اش قابل قبول است و یک بخشی‌هایی‌اش هم اصلاً علمی نیست و اثبات نمی‌شود یکی دوتا بخش آن است که نه اثبات شده، نه علمی است و نه فلسفی است و نه دینی است. و جالب است دوستان این را بدانید در آمریکا چند میلیون خانواده هستند که گفتند ما بچه‌مان را فرستادیم زیست‌شناسی بخواند نفرستادیم که داروین بخواند معتقد بشوند اعتراض کردند و این اعتراض بارها به دادگاه رفت و آمد و آمد و بالاخره مجبور شدند گفتند که سر کلاس زیست‌شناسی با این کتاب بچه‌های ما نمی‌آیند ما خودمان معلم خصوصی می‌گیریم تحولات زیست‌شناسی را بدون داروینیزم می‌گوییم که با کلیسا و مسیحیت تنافی دارد. خب توی آمریکا این‌ها این کارها را می‌کنند ولی این‌جا کسی جرأت نمی‌کند این حرف‌ها را بزند. این همان قضیه‌ای است که گفتم. عقده‌ای، تحقیرشده، می‌ترسد حرف بزند. ولی آن طرف هرچه می‌گوید آقا من مسیحی‌ام داروینیزم را قبول ندارم. من به تو پول و مالیات نمی‌دهم که بچه من نگاه داروینی پیدا کند من می‌خواهم نگاهی طبق کتاب مقدس داشته باشد. الآن آن‌جا چند میلیون خانواده هستند که دارند این کارها را می‌کنند. الآن چقدر NGO و جنبش‌های اجتماعی در خود غرب است که خانواده‌ها و مردم با فیلم‌های پورنو و فاسد و بعضی از کارتن‌ها و انیمیشن‌ها مخالف هستند انیمیشن‌هایی که از بچگی دوست دختر و دوست پسر و زنا به بچه‌ها طبیعی نشان می‌دهند الآن توی کارتن‌هایشان این‌ها هست. توکیو، ژاپن که این‌ها چقدر تحقیر شده‌اند. مشهور است که می‌گویند مثل ژاپن صنعت آن را دارد فرهنگش را هم دارد. کجا فرهنگش را دارد؟ اصلاً فرهنگ ژاپنی وجود ندارد دروغ است. در مرکز توکیو یک چیزی مثل برج ایفل ساختند که قرمز است، به حساب توریستی است. چون توکیو پر از بتخانه است. معبد و بتخانه. یک بتخانه خیلی بزرگ مشتی هم هست کنار همین برج. من رفتم توی این بتخانه داشتم نگاه می‌کردم دیدم این بت‌ها را همین‌طور گذاشتند چون هوا هم خیلی سرد بود لباس کاموایی تن‌شان کردند سرما نخورند جلوی بت‌ها هم آب گذاشتند میوه می‌‌گذارند که اگر احتیاج بود این‌ها استفاده کنند! بعد گفتم نگاه کن صنعت و تکنولوژی که مثال می‌زنند ژاپن،‌ ژاپن، به لحاظ فرهنگ این‌قدر احمق و ابتدایی هنوز دارند در دوران قرن‌ها قبل زندگی می‌کنند. خیلی عادی، نذر هم می‌کنند ولی با همان معنویتی که ما حرم و مسجد می‌رویم این‌ها می‌آیند توی بتخانه نذر می‌کنند و گریه می‌کنند و دعا می‌کنند از این کاغذها می‌نویسند می‌گذارند که ازدواج ما زودتر بشود. خب این مسائل هست. یعنی تلفیقی از پیشرفت مادی با ظاهر علمی و فرهنگ کاملاً عقب افتاده. همه جا این هست. در مسکو یک رودخانه‌ای است که نصف سال یخ می‌بندد یخ است که روی آن می‌شود با ماشین راه رفت. بالای پل دیدم که درخت‌های آهنی و فلزی ساختند و پر از قفل می‌زدند، مثل این‌جا که نذر می‌کردند از فرهنگ بودایی و مسیحی وارد کشور ما شده بود نخ ببند و گره بزن و سیم ببند و شمع روشن کرد که ما اصلاً چنین چیزهایی در سنت اسلامی – شیعی نداریم همه این‌ها از فرهنگ مسیحی و غربی توی کشور ما آمد. الآن هم فیلم‌های دینی می‌سازند شمع روشن می‌کنند یک ضریح درست کن و جلوی آن شمع روشن می‌کنند! این می‌شود فیلم دینی. درست شبیه کلیسا! اصلاً معنویت اسلامی این‌طوری نیست. ترکیب معنویت و عدالت و عقلانیت است نه تفکیک این‌ها از هم. داشتم این را عرض می‌کردم دیدم قفل، دختر و پسر، دانشجو، استاد دانشگاه می‌آیند قفل می‌بندند می‌روند! این را که قفل می‌کنند کلید آن را توی رودخانه می‌اندازند! گفتم معنی این چیست؟ گفت این قفل علامت دوستی ماست و کلیدش را توی رودخانه می‌اندازیم که این دوستی ما هیچ نشکند و خراب نشود! یعنی بخش مهمی از بشریت که همین امکانات صنعتی را دارند کاملاً خرافی‌اند. اصلاً چیزی به نام ترکیب عقلانیت و معنویت در دنیا نوبر است! و واقعاً این تفکر شیعی و اسلامی را قدرش را بدانیم و درست آن را بشناسیم این‌ها را بشود در فیلم و سینما آورد. یکی اشاره کردم که پنتاگون – این را ناقص گذاشتم – پنتاگون چند روز پیش دیدم که تیم‌های تحقیقی گذاشته، جامعه‌شناس، روانشناس، ارتباطات، روی شبکه‌های اجتماعی و فیس‌بوک که پیام‌ها و کامنت‌هایی که مردم در کشورهای مختلف می‌گذارند مثلاً یک مرتبه 60 میلیون کامنت را کنترل کردن که این‌ها جمع‌بندی بشود. خب این‌ها به چه درد پنتاگون می‌خورد؟ خیلی به درد می‌خورد می‌گوید آن‌جا بررسی می‌کنیم که افکار عمومی در دنیا و در کشورهای مختلف، بیشتر به چه چیزهایی مشغول‌اند؟ از چه چیزهایی خوش‌شان می‌آید از چه جوک‌هایی خنده‌شان می‌گیرد به همدیگر چطوری متلک و تیکه می‌اندازند؟ چه مسائلی مطرح می‌شود؟ چقدر افکار عمومی به این‌ها توجه می‌کند؟ چقدر به مسائل فرعی دیگر توجه می‌کند؟ بعد جالب است که نوشته بود کارشناسان ما برای بعضی از این‌ها در شبکه‌های اجتماعی‌شان شروع کردیم پیام‌ها و خبرهای منفی گذاشتیم. بعد از دو سه هفته دیدیم او هم یادداشت‌هایی که می‌گذارد منفی‌تر شده است! یعنی هرچه به خوردش دادیم نادانسته دارد پس می‌دهد. یک مدتی شیرین با او سخن گفتیم، دیدیم در زبانش، قلمش، یادداشت‌ها و کامنت‌هایی که می‌گذارد دیدیم لهجه، لحن و نوع نگاهش عوض شد. خب امروز رسانه است و تعلیم و تربیت این‌قدر مهم است. مدیریت ذهن، استعمار مخاطب بشری برای استثمارش! از مدل مو و لباس تا عقایدش، تا موضع‌گیری‌اش تا سیاست خارجی، تا ذائقه‌سازی برای او. بعد دوربین را شما دیدید اگر از این طرف ماجرا قهرمان‌تان، دوربین از او شروع کند ته فیلم چه درمی‌آید از این شروع کند چه درمی‌آید؟ من یک مقایسه‌ای بکنم. – عذر می‌خواهم دارد طول می‌کشد – یک فیلمی راجع به تاریخ انگلستان بود،‌ دوتا فیلم راجع به یک ماجرا ساخته شده که یکی از آن‌ها را چند روز پیش داشتم می‌دیدم، یکی دیگر را چند سال پیش دیده بودم. خیلی جالب است ناگهانی هم متوجه شدم که این همان ماجراست چون دو- سه‌تا اسم مشترک در این فیلم‌ها دیدم. یک تاریخ را، تاریخ انگلیس در قرن 13 دارد ترسیم می‌کند زمانی که جان، برادر ریچارد شیلدر که در جنگ‌های صلیبی است این آمده 13- 14 سال حکومت کرده، بعد در یک جنگی شکست می‌خورد بعد می‌آید روی مردم مالیات‌های سنگین می‌بندد، ظلم به مردم، بعد این خانه‌های محلی و مردم و دهقانان علیه او شورش می‌کنند. جان می‌رود با وایکینگ‌ها یک ارتش خارجی متحد می‌شود که بیاید شورش داخلی را سرکوب کند. از آن طرف آن‌هایی که داخل علیه سلطنت و شاه شورش کردند با فرانسوی‌ها بستند که دشمن قدیمی انگلیس است که این‌ها با آن‌ها می‌رفتند و آن‌ها با این‌ها، دو طرف این ماجرا اتفاق افتاده است. دوتا فیلم راجع به این ماجرا از دو زاویه ساخته شده است. فیلم اول را که دیده بودم آن فیلم طرفدار جان بود و همان ماجرا را دوربین از این طرف وارد شده بود. تمام ارزش و ضدارزش جایش تغییر کرده بود. این فیلم رابین‌هود بود که از توی جنگ‌های با فرانسه برمی‌گردد می‌آید به جای یکی دیگر خودش را جا می‌زند – اسم آن را یادم نیست تلویزیون خودمان این فیلم را پخش کرده است – آن‌جا می‌گوید که، در آن فیلم آدم خودش را کنار شاه می‌بیند که این خائنین داخلی با فرانسوی‌ها علیه مملکت ساختند. از اول تا آخر فیلم آدم کاملاً با او سمپاتی دارد. این فیلمی که چند روز پیش دیدم درست نقطه مقابل ماجراست تحت عنوان «قلعه آهنین» یک چنین چیزی بود. دقیقاً این‌هایی که با فرانسوی‌ها علیه شاه و علیه ظلم شاه شورش کردند این‌قدر این دوتا فیلم را دلم می‌خواهد این‌جا برای بچه‌ها نشان بدهید ببینند چقدر می‌شود دوتا فیلم ساخت هر دو قوی، هنرمندانه، راجع به یک ماجرا که صددرصد جای قهرمان و ضد قهرمان عوض شده است. اصلاً تاریخ دو جور تفسیر می‌شود. خب وقتی که یک واقعه تاریخی آن‌جا دو جور می‌شود، خب وقتی دعواهای ایدئولوژیکی، فکری، تاریخی و عقیدتی مطرح بشود ببینید چه کارها که می‌شود کرد. وابسته کردن ما به آن فرهنگ و محصولاتش، ادامه ارزش‌های مادی و استکباری، فرهنگ جهانی ساختن که خودشان می‌گویند سینما بخشی از دیپلماسی ماست، و ادامه جنگ است زبان واحد جهانی ساختن، بعد عکس همان قهرمان را روی تیشرت چاپ کردن، همین‌طور گسترش بدهند تا منتشر روی لوازم‌التحریر، جلد دفتر و کتاب که باشد، تا آن عکس‌برگردان که می‌زنی؛ حالا سابقاً عکس‌برگردان بود الآن نمی‌دانم چی به جای آن است. حتی شوخی‌ها مدیریت می‌شود. همه از زوایه چشم آمریکایی خاصی، سرمایه‌دار سفیدپوست آمریکایی به دنیا نگاه کردن، آن‌طوری داوری کردن، کم‌کم سمپاتی سیاسی می‌آید، وابستگی اقتصادی می‌آید یک جمله‌ای که یادداشت کردم این «شیمون پرز» نوشته که رفته بود از کمپانی انیمیشن به نام "دریم‌ورکس" که مثل همان والت‌دیزنی است، والت‌دیزنی یک بخشی از رؤیاهای کودکی ماست، اصلاً نسل ما به نظرم اولین نسلی بوده که کارتن‌های والت‌دیزنی را می‌دیدیم که یک وقتی در مدرسه ما آوردند نشان دادند ما تا مدت‌ها حسرت می‌خوردیم که می‌شود یک جای دیگر ما این‌ها را ببینیم؟ تلویزیون هم نداشتیم با یک ذلّتی خانه همسایه‌مان می‌رفتیم که کارتن والت‌دیزنی را ببینیم. حالا این شیمون‌پرز رفته بازدید از کمپانی انیمیشن دریم‌ورکس هالیوود، چون این کمپانی‌های فیلم‌سازی و انیمیشن بخش مهمی از آن دست سرمایه‌داران یهود و صهیونیست‌هاست. این جمله‌اش چقدر جمله افشاگری است می‌گوید هالیوود با همین ماهیتی که ما می‌خواهیم بزرگترین کودکستان و مدرسه جهان شده است و همین‌طور والت‌دیزنی! اسرائیل مایل است پیام‌های خاصی را به همه کودکان امروز، جوانان فردا و جهان پس‌فردا منتقل کند که ما به آن‌ها بگوییم چه زیباست و چه زشت؟ فقط سرگرمی نیست ایدئولوژی است. منتها هنر حامل منفعل ایدئولوژی نیست تصرف هنری هم در آن می‌کند به رنگ مخاطب درمی‌آورد یک مقدار شکر مخلوط آن می‌کند، ایدئولوژی را طبق قراردادهای تولید هنری در قالب زیبایی‌شناختی بازسازی می‌کند، رقیق می‌کند، جهانی می‌کند، قابل پذیرش می‌کند و از آهنگ تا تصویر را به خدمت ایدئولوژی درمی‌آورد. چه داستانی را بگوییم؟ از کجای داستان شروع کنیم؟ این فیلم حضرت نوح(ع) را دیدید یا نه؟ چند وقت پیش‌ها برای من آوردند نگاه می‌کردم حتی به روایت یهودی قضیه اصلاً وفادار نیست و چه چرندیاتی را قاطی و مخلوط می‌کند و من آخر فیلم دیدم که این نوح، خیلی آدم بدی است! یعنی واقعاً نتیجه‌ای که گرفتم دیدم آن پسر نوح که بدان بنشست از خود نوح خیلی بهتر است! برای این که هم دارد حرف معقول می‌زند. اصلاً این نوح حرف‌هایش نه عقلانی است نه احساسات سرش می‌شود نه انسانیت العیاذبالله سرش می‌شود! خب شما یک داستان را به منِ نوعی بده، منی که در این کارها دارم فعالیت می‌کنم یک موضوع بده از توی آن 5 جور داستان درمی‌آورم، 5 جور روایت می‌کنم که در یکی از آن‌ها سیاه، سفید بشود، سفید بشود سیاه و در یکی از آن‌ها هم گیچ شوی آخرش بگویی سیاه و سفید نداریم همه چیز خاکستری است. همه با هم مساوی‌اند! این که کدام داستان؟ با چه زبانی؟ از کجای داستان شروع کنیم؟ چه نتیجه‌ای بگیریم؟ کم‌کم وقتی این تولیدات زیاد شد و ادامه پیدا کرد نگاه منفعل مصرف کننده به نگاه منتقد نسبت به جامعه خودش تبدیل می‌شود انتقاد نسبت به جامعه موجود لازم است اما از چه زاویه‌ای داری انتقاد می‌کنی؟ شما می‌توانی انتقاد اسلامی به این جامعه بکنی، می‌توانی انتقاد لیبرالیستی بکنی، می‌تواند انتقاد فاشیستی بکنی، انتقاد مارکسیستی بکنی. انتقاد باید کرد اما از چه زاویه‌ای؟ نقطه شروع انتقاد، آن گرانیگاهی که این اهرم را روی آن می‌گذاری و تکان می‌دهی آن کجاست؟ آن می‌سازد و می‌گوید از کجا شروع کن و ارزش‌گذاری کن. شخصیت معیار می‌سازد. جای زشت و زیبا را عوض می‌کند، زشت و زیبا را نسبی می‌کند تا بتواند جابجا کند، تعریف حق و باطل را مدیریت می‌کند، بعد می‌گوید دوربین را از زاویه این شخصیت بیاور، یک مرتبه می‌بینی جای آدم‌ها، قهرمان‌ها، ارزش‌ها، خوب و بد عوض شد! شما می‌دانید و باور می‌کنید که حتی می‌شود صحنه کربلا را طوری روایت سینمایی کرد که جای حسین(ع) و یزید عوض شود؟ یعنی تمام حرف‌های یزید معقول باشد. دارد می‌گوید جنابعالی نوه پیامبری که باش، این جامعه قانون دارد، نظم دارد، چرا جنگ داخلی بپا می‌کنی؟ روایت یزیدی از کربلا می‌شود کرد. جای آدم‌ها و قهرمان‌ها و ارزش‌ها عوض شود، نگاه‌های یک کودک را از طریق انیمیشن می‌شود نگاه‌های او را پوزیتویستی کرد. یعنی فقط حسی و مادی. ناتورالیستی. می‌شود نگاه‌ها را با بعضی از فیلم‌ها مخصوصاً فیلم‌های پُست‌مدرن که دارد هی زیاد می‌شود، می‌شود از اول کودک و نوجوان را مالیخولیایی بارآورد! سوپر رمانتیک، روانی کرد. موسیقی‌ای هست که افراد را روانی می‌کند. موسیقی خشونت‌ساز داریم، موسیقی شهوت‌آور داریم،‌ موسیقی خواب‌آور داریم. چطور می‌گویید که موسیقی ربطی به تعلیم و تربیت ندارد. موسیقی‌ای هست که آدم را دیوانه می‌کند، موسیقی‌ای هست که شما را عصبی می‌کند. موسیقی‌هایی هست که اگر شما را در یک جایی حبس کنند و برایت پخش کنند بعد از 48 ساعت ممکن است دیوانه شوی. موسیقی آرام‌بخش داریم، موسیقی حماسی داریم. موسیقی شهوی داریم. موسیقی غنا که می‌گویم یعنی هم شامل موزیک و هم محتوایش هست. راجع به همه چیز.

ببینید قهرمان بسازید، قهرمان الگو می‌شود، مدل‌سازی برای رفتار می‌کند از رفتار جنسی تا رفتار خانوادگی. این جمله آهنگساز والت‌دیزنی را هم خدمت‌تان بخوانم. «لوپز» آهنگساز والت‌دیزنی که برای کارتن و انیمیشن آهنگ می‌سازد می‌گوید ذکر نام خدا و اساساً استفاده از مضامین دینی در والت‌دیزنی ممنوع است! مگر آن‌هایی که رویکرد یهودی داشته باشند. مفاهیم ماورائی، مثل خدا و رؤیا منتفی می‌کند یا مشکوک می‌کند یا تصویر مادی از خدا نشان می‌دهد.

این جمع‌بندی عرایض بنده، و آن‌هایی که می‌گویند سرگرمی و هنر را، جواب این‌هایی که می‌گویند، شما مثلاً حزب‌الهی هستید دیگر؟ نه؟ واقعاً حزب‌الهی هستید؟ خب بدتر شد چون که می‌خواستم بگویم شما که مثلاً‌ حزب‌الهی باشید از این به بعد یکی از مارک‌هایی که روی کارهایتان می‌خورد این است که این‌ها ایدئولوژیک هستند! این‌جا عرصه هنر است عرصه ایدئولوژیک نیست. شما هرچه هنرمندانه‌تر این کار را بکنید آن‌ها را ضعیف‌تر می‌کنید. اما این را بدانید و به آن‌ها جواب بدهید که آن‌هایی که می‌گویند سرگرمی و هنر را گزینش ایدئولوژیک نکنید و نظارت نشود، خود تولیدکنندگان این آثار در غرب، در آمریکا، در جهان صهیونیستی، صددرصد این محصولات سرگرمی را، داستانش را، موضوعش را، نحوه روایتش را، حتی موسیقی‌اش را همه را گزینش ایدئولوژیک کردند که چه آثاری می‌گذارد و ایدئولوژیک عمل می‌کنند. تجارت هنر را هم ایدئولوژیک کردند چنانکه ایدئولوژی را تجاری کردند و ذهنیت کودک و نوجوان در تسخیر کمپانی‌های انیمیشن‌سازی و بزرگسالان در تسخیر سریال و سینما قرار می‌گیرد. کار روی تخیّل، کار روی شهوت، روی غضب و خشونت، مدیریت ترس، ارضاء حس جاه‌طلبی و امکان مدیریت برعکس همه این‌ها وجود دارد. اگر آن‌ها می‌خواهند خواب و رؤیا و آرزو و بیداری ما را مدیریت کنند شما هم تلاش کنید از این طرف مدیریت کنید.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha